12/10/2019
حتمآ بخوانید داستان اموزینده ¡
روزي حضرت داود ( ع ) از يك آبادي ميگذشتند ،
پير زني را ديدند بر سر قبري ضجه زنان . نالان و گريان ميكند...
پرسيد: مادر چرا گريه ميكني؟
پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت.
حضرت داود ( ع ) گفت: مگر چند سال عمر كرد؟
پيرزن جواب داد: ( ٣٥٠ ) سال !
حضرت داود ( ع ) گفت : ناراحت نباش ،
پيرزن گفت چرا؟
حضرت داود ( ع ) فرمود : بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند.
پيرزن حالش دگرگون شد و از حضرت داود ( ع ) پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه ساختن دارند ؟
حضرت داود ( ع ) فرمود : بلي آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازي رقابت ميكنند.
پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به سجده الله متعال ميپرداختم ...🌼
نشر مطالب صدقه جاریه است .
اجرکم عندالله.
نوری