19/06/2021
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد.
Contact information, map and directions, contact form, opening hours, services, ratings, photos, videos and announcements from Farida Shahbano Hosseini, Event Planner, .
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد.
#تحصیل و مبارزه با ، ریشههای #تروریسم و #افراطگرایی را میخشکاند.
and the fight against and are drying up the roots of and .
Photo by: HaidarYasa
جانم را بگیر اما کتابم را مگیر ،
بگذار که به مردم دنیا اثبات کنم
که خواست ما دانایی و آبادی است ،
نه نادانی و ویرانی ...
کاخ شاهی جبل السراج، ولایت پروان باستان.
خــــــــدایـــا...
میگویند ماه رمضان ماه مهمانی توست
و تو خدای همه عالمیانی
پس همه به این ضیافت دعوتیم
فارغ از هر اعتقاد و باوری؛
خدایا میدانم که یگانه میزبانی در جهان چون تو نیست
که همهٔ عالم به خوان کرمت ریزه خواریم
و به لطف و مرحمتت امیدوار
پس به حرمت میزبانیت
ذهنهایمان را بصیرت ببخش
بر کلاممان صداقت و مهربانی ارزانیدار
به دلهایمان سخاوت در عشق بیاموز
گامهایمان را در پیمودن راه درست استوار بدار
و انسان بودن را فارغ از هر عقیده و باوری که داریم
ره توشهٔ زندگیمان قرار ده...
نسرین ستوده نامزد پیشین انتخابات پارلمان حوزه
هرات، خواهر سیمین بارکزی نماینده فعلی هرات در مجلس نماینده گان در پی انفجاری جان باخته است
روحت شاد باد ای " قهـــــرمان "
۲۶ مین سالگرد شهادت شهید وحدت ملی استاد عبدالعلی مزاری" ره" تسلیت باد.
ای معبود دلها!⚘⚘⚘
ای دلیل لحظه لحظه زندگیم
ای تپش ثانیه ثانیه ی قلبم
ای امید هر لحظه زندگیم
شاکرم که من را یک زن آفریدی!
ای آفریننده ی عشق، عاطفه،
لطافت و این همه زیبایی
شاکرتم ای تنها یار و یاور دل ها
که قلبم را سرشار از عشق، عاطفه و زیبایی آفریدی
ای معشوق زیبایم زیر نگاه تو
عاشقانه زندگی خواهم کرد
عاشقانه محبت خواهم ورزید
عاشقانه لبخند خواهم زد
و بنده گانت را عاشقانه دوست خواهم داشت
خدای خوبم!
شکر گذارت هستم که زن را اینگونه با قلب زیبا آفریدی...⚘⚘⚘
روز جهانی زن را به تمام زنان سرزمینم تبریک میگم روزتان خجسته باد بانوان قهرمان 💚
میلاد با سعادت حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک باد❤🙏
سقراط : زندگی یک امتحان است
مارکس : زندگی فکر و اندیشه است
راسل : زندگی میدان مبارزه است
ارسطو : زندگی عقل و خردمندی است
گاندی : زندگی محبت و عشق است
اینشتین : زندگی معرفت و شناسایی است
فروید : زندگی مرگ است
نیتشه : زندگی قوت توانایی است
کافکا : زندگی یک آغاز است
شوبنهارو : زندگی درد و رنج است
ستیفتن جوبر : زندگی باور و ایمان است
زندگی از نظر شما چیست؟
۲۱فبروری روز زبان مادری خجسته باد!
ادیسون به خانه بازگشت یاد داشتی به مادرش داد و
گفت : این را معلم ام داد گفت فقط مادرت بخواند
مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است واین مکتب برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید.
سالها گذشت مادرش از دنیا رفته بود روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد برگه ای در میان شکاف دیوار اورا کنجکاو کرد آن را درآورده و خواند
نوشته بود : کودک شما کودن است از فردا اورا به مکتب راه نمی دهیم
ادیسون ساعتها گریست
ودر خاطراتش نوشت :
توماس آلوا ادیسون
کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد...
تقدیم به مادران عزیز ❤️❤️
ميگويند :
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ .....
ﺧﻮﺩش را ﺑﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﯼ برساند .....
ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ در آن جلسه .....
ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﻠﺘﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ .....
ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ كند .....
ﺩﯾﺮ به ايستگاه راه آهن رسيد .....
ﻭ ﻗﻄﺎﺭ شروع به ﺣﺮﮐﺖ کرده ﺑﻮﺩ .....
گاندى ﻣﺠﺒﻮﺭشد .....
كه به ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺪﻭد .....
و ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ رسيد .....
ﻭلى هنگام ﺳﻮﺍﺭ شدن .....
ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﺶ .....
ﺍﺯ پايش ﺩﺭ آمد .....
ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﯾﻞ افتاد ...
گاندى سريع ﻟﻨﮕﻪ ديگر كفش ﺭا .....
از پاي درآورده و به سمت .....
لنگه جا مانده پرتاب نمود .....
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ رسيد .....
و ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻠﺴﻪ شد .....
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻀﺎﺭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ .....
ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ خنديدند .....
ﯾﮑﯽ از ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﻬﺎ گفت :
ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﻮ ؟؟؟؟؟
ﻧﮑﻨد قصد داريد ﺑﺎ ﭘﺎﯼﺑﺮﻫﻨﻪ .....
ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ملت خود دفاع کنی....
👌😞ﮔﺎﻧﺪﯼ به آرامی ﮔﻔﺖ :
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﺧﯿﺮ .....
ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ .....
ﺗﺎ خود را به اﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮسانم .....
ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﻣد.....
ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﺍ .....
ﻧﯿﺰ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ .....
ﻟﻨﮕﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ .....
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﯼ .....
ﭘﯿﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ .....
ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .....
ﻧﻪ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ .....
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ .....
بلی؛
ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ .....
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ " ﺗﺤﻤﻞ " ﮐﻨﯿﻢ .....
ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ " ﻗﻀﺎﻭﺕ " ﻧﮑﻨﯿﻢ .....
ﮔﺎﻫﯽ، «ﺧﺪﺍوند» !!!!!
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ «ﺩﺳﺖ ﺗﻮ» .....
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ» .....
ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ .....
«ﺩﺳﺘﯽ» ﺭﺍ .....
ﺑﻪ «ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ» .....
ﺑﺪﺍﻥ که :
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺕ» .....
دﺭ «ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ» .....
_مبارزه برای اهداف بزرگ تلاش میکند!!
و برعکس زنان بی اندیشه و کم فکر تمام ارزش و زیبایی خویش را در رقصیدن و در برهنه پوشیدن می بینند.
پیش به سوی سازندگی. هیچ رویدادی مثل سازندگی امید بخش نیست.
حکومت نظامی و حالت اضطراری شرط مبرم است، هر تروریست در چوکات قوانین نظامی باید محاکمه و اعدام شود!
در غیر آن همین بدبختی ادامه دارد.....
برای من دختران آزادیخواهِ که به درک واقعی آزادی رسیدند و آزادی را با دانش و فهم بدست آوردند به مراتب محترمتر، مقدستر، متشخصتر، ارجمندتر و معززتر هستند از کسانی که آزادی را کوچهبازاری آموختند و باعث بوجود آوردن تصویر زشتی از آزادی در اذهان مردم شدند.
بالاخص دخترانیکه از محیط مقید، جوامع و فامیلهای سنتی با فهم بالا برای مبارزه برمیخیزند، ممکن قدمهایشان کوتاهتر باشد و یا فاصلهی کمی را در مدت زمان طولانی طی کنند، اما به حتم سبب دست یافتن به نتایج بهتر میشوند و بلدند چگونه از موانع که سد راهشان قرار میگیرند به هُشیاری عبور کنند.
این درست است که ظاهر زیبا و مرتب مهم است؛ اما اگر باطن تُهی از علم و عاری از فهم باشد، زیباییهای ظاهر نهتنها که بیاهمیت جلوه میکنند، ناخوشایند هم خواهند بود؛ برعکس اگر ظاهر و افکار قشنگ باشد، زیباییها چندبرابر دیده خواهد شد.
یکی از قشنگیهای داشتن آزادی همراه بافهم اینست که برای هرکاری که میکنند، توجیه دقیق و بجا خواهند داشت و جواب تمام چون و چراهای اطرافشان را بهخوبی خواهند داد، درحدی که کسی جرات نکند از آنها بپرسد چرا خلاف میل جماعت عمل میکنند.
ممکن اینطور راه رسیدن به موفقیت و شهرت آنچنانی که دوست داشته باشند دشوارتر باشد، اما شکست و افتادنی در کار نخواهد بود.
چه بسا آدمهایی دیدهایم با ظاهرهای مفشن اما تا دهن باز کردهاند و افکارشان را نشان دادهاند، از صد به صفر آمدند.
امیدوارم روزی فرا برسد که دختران بیشتر ازینکه از طریق چهره، اندام، لباس و... مورد توجه قرار بگیرند، نظر به فهم و دانش و تحصیلشان در جامعه مطرح شوند.
پ.ن: نفْس محتوای این متن در مورد پسران هم صدق میکند. اما چون در جامعهای زندگی میکنیم که راههای رسیدن به موفقیت دختران و پسران متفاوت است، مخاطب دختران را قرار دادم.
خیلی ساده است کسی را انتقاد کنیم در حالیکه هیچ راهکار و طرح بدیل نداشته باشیم.
مربوط افکار کوچک است چون افکار بزرگ در جستجوی راه حل میشوند تا برای هر چالش یک راه حل را دریابند.
با چق چق و انتقاد پیشرفت میکرد پس امروز مترقی ترین کشور جهان، افغانستان میبود.
چق چق و یا انتقادات بی مورد برای چالشها و مشکلات کشور و مردم مان دست به کار شویم، باهم متحد شویم، با برنامه های فراقومی و فراسمتی طرح های عملی را پیشنهاد کنیم، اگر کسی گفت کمک میکنم چند تا انسان پوچ فکر میایند که چرا نام کشی و ریا میکنید و اگر کسی خاموشانه کاری کرد پس میگویند چرا شما کمک نمیکنید خلاصه بگذاریم آنهائیکه جز انتقاد کاری ندارند انتقاد کنند.
مان پاک باشد کافیست که نزد وجدان وپروردگار مان شرمنده نباشیم، دیگران معاف اند هرچه میگویند بگویند آزاد.
وتحول مثبت ایجاد کنیم.
ما تسلیت نه، پاسخ و امنیت میخواهیم
متاسفانه دشمن با راه اندازی جنگ روانی میخواهد که صدای رسای جوانان این کشور را خفه کنند و با فرستادن تهدیدات مستقیم و غیر مستقیم توقع دارند تا فضا مکدر شده و جسارت بلند کردن ندای حق و عدالتخواهانه شدیداً سرکوب شود،
تا هر کاری دلشان خواست انجام دهد و کسی جرات اعتراض و دادخواهی نداشته باشد و بوسیله زیر فشار قرار دادن نظام و حکومت باج گیری و منافع خویش را تامین کنند که این خود مایه نگرانی برای طبقه فعالین کشور است.
لازم است قبل از اینکه شاهد اتفاق ناگوار برای طبقه آگاه و فعالین کشور باشیم و فقط با واژه تسلیت موضوع خاتمه یابد قبل از قبل رهبری حکومت تهدیدات را جدی و تدابیر لازم را اخذ نماید.
ما هم با درک حساسیت موضوع در کنار جمع شخصیت های برجسته روی این نگرانی مهم تشکیل جلسه داده و تصمیم گیری نمودیم.
خانههای آنان خیمههای پارچهای از جنس پشم حیوانات است که به آن میگویند "خِرگاه". درون خیمه قرقیزها رنگین است، اما سفرههایشان نه! آنها مردمی فقیر هستند، که تنها سرمایهی شان بز و گوسفند شان است. در اینجا انترنیت و فیسبوک و انستگرام نیست تا عکسهای همدیدگر لایک و شیر کنید، تنها دغدغهی شان مبارزه با فقر و سرمای شدید زمستان است. برخلاف زندگی ما؛ آنها صبح شانرا با انفجار و انتحار آغاز نمیکنند، تنها چیزیکه در اینجا فراوان است، امنیت است.
عکاس:S
عشق یعنی...
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی سوز نی ، آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی یک تیمّم، یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن به دست
عشق یعنی زاهد اما بُـت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی یک سلام و یک درود
عشق یعنی لایق مریم شدن
عشق یعنی با خدا همدم شدن
عشق یعنی جام لبریز از شراب
عشق یعنی تشنگی یعنی سراب
عشق یعنی یک بلای ماند گار
عشق یعنی یک صفای سازگار
به خشونت در برابر زنان و کودکان نه بگوییم!
زیاد ترین بار جنگ های چهل سال را زنان افغانستان متحمل شدند
زنان پسران،همسران،پدران ،برادران و ...خود را از دست دادند و
کلیه بار خانواده هارا بدوش کشیدند.
به زنان احترام کنیم و در صورت نیاز دست شان را بگیریم.
تمام کشور ها منافع ملی برایشان اصل است؛دین ٬مذهب٬ زبان و دیگر علایق همه برایشان و سیله هست٬جهت رسیدن به منافع ملی شان.
کشور ما نیز باید چنین باشد در پی هدف باشیم
تا اینکه وسیله اهداف دیگران قرار بگیریم٬اگر ایدولوژیکی فکر کنیم و مذهب برای ما اصل باشد در روابط با ایران پاکستان وغیره
پس وسیله اهداف و منافع آنها قرار خواهیم گرفت.
متن زیبا که انسان را به جوش میآورد
وقتی شخصی در دنیا خودش رویایی در سر دارد و اگر از عمق دل و از ژرفای وجود بخواهد به آن برسد؛ بدون شک تمام هستی دست به دست هم میدهند تا آن رویا و آرزو ها تحقق یابد. انسانها در اصل خودشان نمیخواهند تغیر کنند و از رسیدن به آرزو ها و اهداف شان ترس و بیم دارند و به خود و توانا هایشان باور ندارند ( مردی که ظروف کرستالی میفروخت در آمد خوبی داشت اما هیچ گاه نمیخواست تغیر کند به همان مقدار پول که بدست میاورد قناعت داشت و خودش را به سرنوشت واگذار کرده بود چون از تغیر میترسید میخواست به مکه برود اما خودش نمیخواست به آن رویای خود برسد چون از تغیر میترسید، و این ترس از تغیر مانع تحقق رویاهایش میشد )
اگر رویایی داریم و همیشه به آن عشق می ورزیم بدون شک عشق و انگیزهء مان سبب میشوو تا بتوانیم خیلی آسان به رویاهای مان برسیم. رویاهای که سال ها در قلب مان وجود داشته ولی نخواستیم در باره اش فکر کنیم و اقدام نمایم، قلب مان زمانی نا امید می شود که ما دست از تلاش برداریم و به رویایی که سالها آرزویش را داشتیم تلاش نکنیم و همه چیز را عبس و ختم شده بیبینیم.
هر انسان کیمیاگر است؛ اگر خودش بخواهد تغیر کند و خود را به بهانه سرنوشت و تقدیر اغفال و گول نزند و از حالت که خود را توقف شده میبیند بیرون بیآید و ترس از تغیر و تکامل نداشته باشد، آرام به صدای قلب خود گوش دهد و حرکت کند مهم نیست چی مقدار سد و موانع در مسیر راهش قرار میگیرد و چقدر از گنج (رویاهایش)دورش میکند مهم اینست که مسیر راهش به سمت گنج است.انسان ها متناسب به رویا هایی که بر سردارند میتواند کیمیاگر باشند وخودرا از یک جنس بی ارزش که برایش خطاب میشود به جواهر گرانبها و با ارزش تبدیل کند.همان گونهء که در کتاب کیمیاگر گفته شده: شما میتوانید خود را از آهن به مس تبدیل کنید و همین قسم از مس به طلا، که اوج تکامل هست .اگر همیشه به رویاهایت می اندیشی و بخاطر بدست آوردنش میجنگی و قلبت امید وار است پس بدان گنج واقعی در همین نزدیکی هاست .همانجا است که تبدیل به گوهر قیمتی میشوی که آرزویش قوت قلبت بود.
"حسینی"
......... 𝑮𝒐𝒅 𝒊𝒔 𝒆𝒏𝒐𝒖𝒈𝒉 ❤ ..........
دوستداشتن بالاتر از عشق است
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت، روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بیارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج مییابد.
عشق در غالب دلها، در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی، متجلی میشود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوهای خاص خویش را دارد و از روح رنگ میگیرد و چون روحها، برخلاف غریزهها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بُعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارد، میتوان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هست.
عشق با شناسنامه بیارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد، اما دوست داشتن در وَرای سن و زمان و مزاج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش، روز روزگار را دستی نیست...
عشق در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار، رابطه دارد. چنانچه شوپنهاور میگوید:
"شما بیست سال بر سن معشوقتان بیافزایید، آنگاه تأثیر مستقیم آن را بر احساستان مطالعه کنید"!
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونهای دیگر میبیند.
عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت.
عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد ضعیف میشود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال میکشد، و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و "دیدار و پرهیز"، زنده و نیرومند میماند.
اما دوست داشتن با این حالات ناآشنا است . دنیایش دنیای دیگری است.
عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمیاندیشد که کیست ؟! یک "خود جوشی ذاتی" است، و از این رو همیشه اشتباه میکند و در انتخاب بسختی میلغزد و یا همواره یک جانبه میماند و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه میزند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمیبینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را میتوانند دید و در اینجاست که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم مینگرند، احساس میکنند که همدیگر را نمیشناسند و بیگانگی و ناآشنایی پی از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است.
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه میبندد و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند و از این روست که همواره پس از آشنایی پدید میآید، در حقیقت، در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر میخوانند، و پس از "آشنا شدن" است که خودمانی میشوند، - دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رو در بایستیها، احساس خودمانی بودن کنند و این حالت بقدری ظریف و فرّار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم میگریزد - و سپس طعم خویشاوندی، و بوی خویشاوندی، گرمای خویشاوندی، از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس میشود و از این منزل است که ناگهان، خود بخود، دو همسفر بچشم میبینند که به پهن دشت بیکرانه مهربانی رسیدهاند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و پاک و صمیمی "ایمان" در برابرشان باز میشود و نسیمی نرم و لطیف - همچون یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایشاش، مناره تنها و غریب آن را به لرزه می آورد.
هر لحظه پیام الهامهای تازه آسمانهای دیگر را بهمراه دارد و خود را، به مهر و عشوهای بازیگر و شیرین و شوخ، هر لحظه، بر سر و روی این دو میزند.
عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن" و "اندیشیدن" نیست. اما دوست داشتن ، در اوج معراجاش، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین میکند و با خود به قله بلند اشراق میبرد.
عشق زیباییهای دلخواه را در دوست میآفریند و دوست داشتن زیباییهای دلخواه را در "دوست" میبیند و مییابد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.
عشق بینایی را میگیرد و دوست داشتن میدهد.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
پیام حضور زنان در مذاکرات صلح برای طالبان: زنان جنس دوم نیستند
شماری از فعالان در بخش حقوق زن به این باورند که حضور نمایندگان زن در مذاکرات صلح میتواند این پیام را به طالبان برساند که زنان بهعنوان نیمی از شهروندان کشور میتوانند در تمام عرصهها سهمی برابر با مردان داشته باشند و از لحاظ دسترسی به حقوق هیچ تفاوتی با دیگر شهروندان ندارند.
از آنجایی که یکی از مشکلات عمدهی طالبان بحث حقوقی زنان است، حضور نمایندگان زن در مذاکرات صلح و گفتوگوی مستقیم آنان با تیم طالبان، گام بزرگ و موثری برای تفهیم خواستههای بانوان و رساندن پیام آنان به طالبان است: «طالبان در گفتوگوها گفتند که برای زنان حقوق اسلامی قائل میشوند، وقتی تمام قوانین نافذه و قانون اساسی کشور برگرفته از اسلام است، منظور آنان از حقوق اسلامی چیست؟ این نشان میدهد که طالبان هنوز حضور زنان را بهعنوان یک واقعیت اجتماعی نپذیرفتهاند و آنان را جنس دوم میپندارند. حضور نمایندگان زن در مذاکرات صلح خط و نشانی برای طالبان است تا بدانند ما جنس دوم نیستیم، ما هم شهروندان افغانستانایم، درس خواندهایم و کار میکنیم و در گفتوگوها هم از مدعیان دفاع از حقوق زنانایم.»
شبکه: دیدگاه کلی شما در رابطه با مذاکرات صلح چیست؟ آیا گفتوگو با گروهی که پیشینهی خوبی ندارد و زنان در دورهی حاکمیت آن آسیب دیدهاند به جایی خواهد رسید؟
به نظر من مذاکرات تا کنون مورد قبول مردم نبوده است و ظاهرا دولت در برابر طالبان انعطافپذیری زیادی دارد، اما بهعنوان یک شهروند قربانی جنگ که مادرم به دست طالبان کشته شده است، خوشحالم که حداقل صدای محرومیت مردم و زنان افغانستان به گوش مخالفان رسانده میشود. زنان امروز افغانستان، زنان بیستسال پیش نیستند؛ آنان درس میخوانند و کار میکنند و در میانشان زنانی هستند که به مدارج عالی علمی دست یافتهاند، ما زنان قاضی، سارنوال، معلم و حتی سفیر داریم. طالبان باید بدانند که، زنی که در ولایت دوردستی مثل غور مورد خشونت قرار میگرفت و هیچگونه آگاهی از حقوق خود نداشت و حتی درد زایمان خود را در خانه تحمل میکرد، اکنون دیگر از حقوق خود و امکانات کنونی زندگی آگاه است. حضور زنان در گفتوگوهای صلح که نمایندگی از یک بخش بزرگ جامعه میکند، تصویر تازهای از زنان افغانستان را برای طالبان به نمایش میگذارد؛ زنانی توانمند و دانا که از حقوق خود آگاهی دارند.
شبکه: چه موضوعاتی در مورد زنان باید در این گفتوگوها مورد بحث قرار گیرد؟
پیام من و کسانی مانند من که اعضای خانواده، سرپرست و عزیزان خود را در جنگها از دست داده و از سوی طالبان متحمل درد شدهاند، این است که زنان افغان به درسخواندن و کار کردن ادامه خواهند داد. از تیم مذاکرهکنندهی دولت میخواهیم که این پیام را مدام برای طالبان تکرار کنند. حق کار و تحصیل زنان، موضوعات اقتصادی آنان و حضورشان در جامعه، از موضوعات بسیار مهمی است که باید خط سرخ دولت در مذاکرات صلح باشد.
شبکه: ظرفیت تیم مذاکرهکنندهی دولت برای نمایندگی از مردم را چگونه ارزیابی میکنید؟
شماری از این افراد شایستهی نمایندگی استند و کسانیاند که تحصیلات، خرد و آگاهی لازم از اوضاع کشور برای این کار را دارند، از جمله بانو کوفی که در افغانستان زندگی و کار کرده است، اما طوری که میبینیم کسانی هم دراین بین هستند که تجارب و معلومات کافی از اوضاع کشور ندارند و این میتواند به جریان مذاکرات صلح صدمه بزند.
شبکه: به نظر شما مشارکت طالبان در حکومت چه تاثیری بر فعالیتهای زنان خواهد گذاشت؟
من فکر میکنم طالبان با اصل دموکراسی مشکل دارند و با مسئلهی حقوق بشر، بهویژه زنان مخالفاند. بهعنوان یک فعال مدنی نگران این استم که اگر دولت به انعطافپذیری در برابر طالبان ادامه دهد، شاید آیندهی خیلی تاریکی در انتظار افغانستان باشد.
شبکه: اگر قرار باشد در مورد حقوق زنان محدودیتهایی وضع شود، آیا برای شما قابل قبول خواهد بود؟
بهعنوان زنی که درس خواندهام و فعلا هم در این کشور کار میکنم، بازگشت به شرایط بیستسال پیش برایم قابل قبول نیست.
شبکه: بهنظر شما چه تضمینی وجود دارد که طالبان پس از گفتوگوهای صلح بر تعهدات خود پابند بمانند؟
متأسفانه فعلا هیچ تضمینی وجود ندارد، این روزها با اینکه دولت در حال مذاکره با طالبان است، در چند نقطهی کشور جنگ جریان دارد. شاید پشت پرده گفتوگوهایی صورت میگیرد که مردم از آن بیخبرند. ما در افغانستان تنها با یک گروه مخالف روبهرو نیستیم، بلکه با گروههای متفاوتی تحت عنوان طالب مواجهیم؛ نخست طالبانی که برای ارزشهای اعتقادیشان میجنگند و مخالف موضوعهای چون حضور امریکاییها در کشور و مسألهی حقوق زناناند و یکی نیز طالبانی که فقط برای منافع پولی میجنگند و دلیل پیوستنشان به این گروه نیز فقر است.
به باور من، جامعهی جهانی باید برای تضمین عملیشدن تعهدات طالبان وارد عمل شود
گفت و شنید شیرین "نظیری" با فریده" حسینی "یکی فعالان زن و فعالان جامع مدنی.
بانو فریده "حسینی" درود برشما!
سپاسگزارم که به پرسش ما
درزمینه این گفت وشنید پاسخ مثبت داده ووقت گذاشتید تا سخنان چند پیرامون فعالیت های تان داشته باشیم
بانوشیرین نظیری سلام برشما!
نخست از همه درودهای بی پایان خود را به دست اندرکاران سایت وزین آوای زنان افغانستان تقدیم می نمایم وبا استفاده ازاین فرصت سلام های گرم واحترامات صمیمانه خود رابه تمام خواننده گان برنامه جالب وپربیننده ،زنان سرشناس افغانستان میرسانم
،باید بگویم که این برنامه واقعا زمینه خوبی برای معرفی و شناخت، داشته ها ،کارکردها ودست آوردهای زنان پیشتاز جامعه ما بوده وعلاقه مندان بی شماری را بسوی خود جذب نموده است.
رابطه بين تحصيل و مشارکت سياسی زنان چيست؟
بدون شک آموزش و پرورش نقش زيربنايی وغيرقابل انکار در ارتقای سطح آگاهی زنان داشته و آنان را توانايی میبخشد تاتبعيض جنسيتی را شناسايی نموده و برای رفع آن برزمند. تنها آموزش است که زنان و همه گروههای بشری را قادر به درک هويت شان ساخته و به شکلگيری خودآگاهی نزد آنان میتواند منجر گردد.
ما بدون اين محمل اساسی يعنی خودآگاهی نمیتوانيم از ايفای نقش فعال و موثر زنان دربخش های اجتماعی و بويژه در عرصه سياسی بحث نماييم
چنان که در قوانين بسياری از کشورها، از جمله در قوانين افغانستان برای رهيابی در ادارهی حکومت و قضا و عضويت در پارلمان ضابطههای معين و از آنجمله درجهی معين تحصيلی در نظر گرفته شده است
همانسان که آموزش پيش شرط اساسی برای ايفای نقش موثر زنان در همه عرصهها به حساب میآيد عدم دسترسی به آن نيز به عقيم شدن اجباری بخش بزرگی از افراد جامعه يعنی زنان و رانده شدن آنان به حاشيه زنده گی اجتماعی میانجامد. بستن و آتش زدن مکاتب، ترور معلمان زن و ايجاد ترس و رعب در ميان خانوادهها و دخترکان مکاتب دقيقا اين هدف را در دوران طالب ها دنبال مي کرد و اکنون نيز تداوم آن در جريان است.
در عين حال وضعيت زنان دربسياری از کشورها نشان ميدهد که دسترسی زنان به تحصيل و آموزش به زنان اين امکان را به طور خود به خودی نمیدهد که آنان به کرسیهای پارلمان و يا مناصب دولتی دست يافته و در سياست کذاریهای بزرگ حق شرکت يابند. به نمونههای پاکستان و عربستان سعودی و ده ها کشور ديگر مشابه به وضعيت آنان توجه نماييد. در اين کشورها برغم موجوديت طيف قابل توجه زنان تحصيل کرده، نه تنها از شرکت آنان در اداره امور دولتی، که حتی از برخورداری آنان از حقوق سياسی حرفی در ميان نيست. سلطه اخلاق مردسالار، نظام تبعيضآميز قانونی و اجتماعی حاکم بر اين کشورها و تعبـيرهای تنگنظرانه از مذاهب و اديان، بیحقوقی و عدم برابری ميان زنان و مردان را چنان نهادينه ساخته است که راه نفوذ به اين ارگانها را حتا بر زنان تحصيل کرده نيز بسته اند
نکتهی با اهميت ديگر در اين ميان به باور من شکلگيری آگاهی جنسيتی و موجوديت جنبش دادخواهانه و مساوات طلبانه به وسيله خود زنان است که تضمين مطمينی برای موثريت اين حضور در عرصه سياسی است. ما شاهديم در بسا پارلمانها و بسياری از مراجع اداره امور دولتی و قضايی کشورهای جهان که زنان يا با نيروی خود و يا در نتيجه قبول فرمول تبعيض مثبت راه يافته اند. ولی با تاسف بخشی از آنان در موضع دفاع از منافع زنان قرار نکرفتهاند. چه بسا که از موجوديت آنان در اين مراجع در جهت نقض و زير پا کردن آزادیها و حقوق زنان و دوام مردسالاری استفاده سوء گرديده. به انتخابات پسین رياست جمهوری در افغانستان توجه کنيد که از رای زنان در انتخابات و از حضور آنان در پارلمان کی ها سود بردند؟
دلايل عدم مشارکت زنان تحصيل کرده در بخش های سياسی-اجتماعی چيست؟
به نظر من کار زنان را در عرصههای اجتماعی و سياسی با در نظر داشت مشخصههای باهميت اين دو عرصه، از هم بايد تفکيک کرد.
از حضور زنان افغانستان در عرصهی کارهای اجتماعی اعم از آموزش و پرورش، صحت عامه و خدمات عامالمنفعه، کار در کادر سطوح متوسط و پايانی موسسات مختلف دولتی و خصوصی، کارهای فرهنگی و آفرينشی حدودا صد سال سپری ميگردد در حاليکه از حضور اولين زن در کابينه ای افغانستان و اولين انتخابات که در نتيجهی آن اولين گروه زنان پس از کارزار انتخاباتی به شورای ملی و سنا راه يافتند، چيزی بيش از ۴۵ سال نمی گذرد. به علاوه اگر ما حضور نسبتا گستردهی زنان را در دههی هشتاد درميان آموزگاران و کارمندان موسسات بهداشتی ۴۰ در صد در نظر بگيرم و با ارقام حضور آنها در عرصه سياسی (موسسات قانونگذاری و اجراييوی) مقايسه نمايِيم، کمرنگ است.
کار زنان در عرصه اجتماعی و اقتصادی با آنکه برای زنان تامين کنندهی درآمد، موقف اجتماعی و شخصيت ديگری در خانواده و جامعه میباشد، با چالشهای عديدهی همراه است. در کشورهای مانند افغانستان در کنار محروميت زنان از آموزش، عدم امنيت، فشارهای سنن و رسوم دست و پاگير، مردانه بودن محيطهای کار، واگذار نشدن فرصتهای برابر شغلی، تبعبيضهای قانونی در انتخاب آزادانهِ نوع کار و محل کار، جريان رو آوردن زنان به کارهای اجتماعی را کند و مختل مي سازد. به علاوه بايد عامل عدم باورمندی زنان نسبت به خودشان را به اين فهرست اضافه کرد که زنان افغانستان انگيزههای اين عدم باورمندی را در دههی نود به سخت ترين وجه خود تجربه کردهاند.
ولی به نظر من مشارکت سياسی زنان بازهم با چالشهای بزرگتری برای زنان همراه است. مشارکت سياسی زنان را بايد از لحاظ درجه پذيرش مسؤليت، سطح آگاهی و به خصوص در رابطه به هويتيابی جنسيتی زنان در ردههای بلند مسووليت اجتماعی قرار داد. اضافه برآن شرکت در احزاب سياسی، عضويت در پارلمانها و موسسات اداره کشور امريست که در کشورهای استبدادزده و مردسالار با خشونتهای بسياری حتی برای مردان همراه است، چه رسد به زنان. زنان برای ورود به عرصهی که کاملا عرصهی مردانه پنداشته ميشود و فضای کوچکی برای زنان دارد، بايستی بسياری از کُدهای اجتماعی سر راه خودشان را خورد کنند. مشارکت سياسی زنان در کشوری مانند افغانستان که در چنگال فقر، بيسوادی و کم سوادی مدهشی دست و پا ميزند از يکسو و از سوی ديگر به شدت سنتی و مردسالار است، به هيچوجه سهل پذيرفته نميشود و بيشتر بار نمايشی به خود ميگيرد و با ريسکهای بزرگ از لحاظ پذيرش مسؤليت برای زنان توام است.
لازم ميدانم در زمينه به تجربه با ارزشی که حکومتهای افغانستان در دههی هشتاد ميلادی به آن دست يافته بودند، اشاره نمايم: با تصويب قوانين جديد و تعديل در قوانين گذشته، در کنار از ميان بردن موانع قانونی که زمينهی مشارکت اجتماعی و سياسی زنان را کند ميساخت، موجوديت وسيع تر نسبت به گذشته شبکهی کودکستان ها و شير خوارگاهای محل زيست و کار، مراکز حمايت طفل و مادر، تشويق، حمايت و ستودن کار زنان در کنار وظايف مادری دارای نقش برجستهی در جريان اين سالها بود. به علاوه فرهنگ و زبان مسلط بر رسانهها و وسايل جمعی که مملو از احترام به نيروی زنان و جايگاه بلند آنان در جامعه به مثابه عضو دارای حقوق برابر بود، سهم بزرگی در راستای ايجاد اعتماد به نفس و جسارت ايفای نقش های دشوار و کاملا مردانه را به زنان ميبخشيد. همزمان به آن حضور شاخصوار برخی زنان در عرصه های اجتماعی، سياسی و فرهنگی زمينهی باور به خود را بوجود آورده و جو امنيت و مصونيت را در نزد زنان تقويت مینمود.
به نظر من برای تشويق کار زنان و آموزش کودکان، توسعه شبکهای کودکستانها و شيرخوارگاه ها در جنب موسسات دولتی و خصوصی نقش با اهميتی در اين پروسه ايفا خواهد کرد. ولازم خواهد بود برای احيای شخصيت خورد شده زن در جامعه و خانواده تا متون درسی و نشرات رسانه ها از بکاربرد واژههای خوارکننده و نگاه تحقير آميز نسبت به زنان آزاد گردند.
رابط بين مشارکت سياسی زنان و رفع تبعيض از آنان چيست؟
به نظر من نه تنها بين مشارکت سياسی زنان بلکه بين حضور گستردهی اجتماعی زنان و رفع تبعيض در برابر آنان رابطه تنگاتنگ وجود دارد.
عرصه کار سياسی مانند همه عرصههای ديگر کار اجتماعی بر دانش لازم افراد چه رسمی و يا غير آن، در اين عرصه اتکاء دارد و در عين حال به برانگيختن قابليتهای معين و اندوخته های زنان در اين زمينه ميانجامد. زنانی که با هدفگيری روشن جنسيتی و با شعارهای مشخص زنانه به کار سياسی وارد ميگردند، اثر بيشتر و عميقتری نبست به آنانی که صرفا به منظور تامين زندگی و معيشت به کار سياسی مصروف اند، بر اين عرصه وارد مي سازند.
زنان با شرکت در پارلمان و اداره دولت، در حقيقت در جايی ميخواهند حضور داشته باشند که در مورد سرنوشت و زندگی مردم و قبل از همه در باره سرنوشت و موقف خودشان در جامعه و خانواده تصميم گرفته ميشود. آنان بدون شک به پروسه تدوين قوانين جديدی در رابطه به حمايت از کار، آموزش، حق مادری، حمايت از خانواده، منع خشونت و ازدواج اجباری... وغيره میپردازند و بدين وجه موانع اساسی در راه رفع تبعيض جنستی را ميسر ميسازند.
موانع بيرون از زنان به ويژه فرهنگ مردسالاری و پدرسالاری چگونه در انقياد زنان نقش دارد؟
من به اين باورم که منشاء تبعيض در برابر زنان در خانواده و اجتماع را نه تنها در نظام سياسی حاکم بر جامعه و نابرابری در برابر قانون ديد بلکه مزيد بر آن به عوامل ديگر از زمره نظام مردسالار و باورهای وابسته به آن، سنتها و رسوم متداول در يک جامعه و بلاخره در فقر و مکنت...وغيره جستجو کرد.
فقر است که امکانات برابر را در تمام عرصه ها از دست زنان بيرون ميکشد و فرودستی و وابستهگی او رابه مرد نهادينه ميسازد. در اثر فقر زنان در برابر خشونت امنيت نداشته و هيچگاه قادر نمیگردند از آموزش بهره گرفته و هيچ نقشی هم در تصميمگيریهای سياسی نمیتوانند ايفا نمايد.
ديگاههای سنتی قرون اوستايی و خشونتبار با موجوديت قوانين نابرابر از زمره بد دادن و بدل گرفتن، ازدواجهاي تحميلي و زير سن، قوانين نابرابر طلاق، ارثهاي نابرابر،... بر زندگی زنان کشور ما تاکنون سايه شوم گسترده و از آنان به حرف معروف "شهروندان درجه هيچ" ساخته است. وابستگی اقتصادی زنان که با عدم موجوديت قوانين حامی کار زنان در بيرون از منزل و زير اثر سلطه مردسالاری دوام میآبد با نمودهای انقياد آميز ديگری مانند مهريه ها و جهيزيههاي سنگين و كمرشكن به فرودستی وحشتناک زنان میانجامد و در چنين شرايطی به نظر من تنها ايجاد دگرگونیها در قوانين بسنده نخواهد بود بل برای ايجاد وضع و محيط انسانی برای زندگی و کار زنان در کشور پلانگذاری مسولانه و گستردهی نياز است. در چنين اوضاع و احوال شعارها در رابطه با حقوق زنان همراه با چندحرکت نمايشی در واقع عوامفريبانه بوده ومشکل اساسی زنان راحل نمیکند
موانع ذهنيتی زنان برای عدم مشارکت سياسی- اجتماعی زنان کدام اند؟ و چه نقشی در عدم مشارکت آنها در سطوح مختلف جامعه و سياست دارد؟
شاخص اساسی موانع ذهنيتی نزد زنان برای عدم مشارکت سياسی- اجتماعی همانا نداشتن باور به نيروی خودی و در عين حال نبود آگاهی جنسيتی و انگيزههای ناکافی برای دستيابی به هويت زنانه و تشکلهای مستقل زنانه است.
خشونت گستردهی جنسيتی در عرصهی خانواده، جامعه و به وسيله دولتها در همه شکلهای آن شيارهای دهشتناک و ژرف در روان و زندگی زنان سرزمين ما از خود به جاگذاشته است که اثرهای خوردکنندهی آن در ميان زنان به ناباورمندیهای جانکاهی منجر شده است
افزون بر فضای ناامن و جو نظاميگری در مجموع کشور و جريان بمبارانهای هوايی و عملياتهای زمينی، تلاشی خانهها، کوچ دادنها و بیجاسازیهای اجباری و همجواری با سلاحهای سبک که در خانه ها به وفرت وجود دارند و انفجارهای تعبيه شده در وسايل و مرگهای انتحاری که هر لحظه ايجاد رعب و وحشت مینمايند، به عدم اعتماد و باور نزد زنان میانجامد.
طالبان از اريکهی قدرت بزير کشيده شدند ولی فرهنک طالبی، شيوهای تفکر و عمل طالبانی هنوز با سختجانی بر روان مردان، خانوادهها، جامعه و بر ارگانهای اداره، قضا و قانونگذاری کشور و حتی بر خود زنان حکومت ميکند. يکی از پيامدهای ويژه خشونت زمانی اشکار میشود که خشونت با سنت و مذهب کره میخورد. اين امر به دوامدار و نهاديه شدن عدم اعتماد و باور نزد زنان نسبت به خودشان میانجامد.
ما با تاسف شاهديم که در شرايط فقر جانکاه و پيامدهای آن برای زنان امکان تشکل آگاهی جنسيتی و انگيزهها برای هويت يابی زنانه نيز اگر هم امکان تشکل میيابند بر اثر سلطه اخلاق سود جويانه بازار و انجويی رنگ میبازند و منحرف ميگردند و به مشارکت پويا و فعال اجتماعی و مدنی که به معنی گسترش روابط بینگروهی در قالب انجمنهای داوطلبانه، باشگاهها، اتحادیهها ی زنان است نمیانجامد و در چنين اوضاعی مشارکت سياسی که بهمنظور تأثیر نهادن بر فرایند تصمیم-گیری¬های سیاسی در دولت است، هنوزهم دسترسناپذيرتر به نظر ميرسد.
نظیری ! از شما نهایت سپاسگزاریم که به پرسش های ما صمیمانه و با حوصله مندی پاسخ ارایه داشتید. بهروزی ، سلامتی وکامگاری تان ، آرزوی ماست.
حسینی! بانو نظیری گرامی،سلامت باشید به آرزوی سرفرازی شما
Be the first to know and let us send you an email when Farida Shahbano Hosseini posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.
Want your business to be the top-listed Event Planning Service?